محیل ظالم. فاجر: زآنکه این مشتی دغل باز سیه گر تا نه دیر همچو بید پوده می ریزند در تحت التراب. عطار. سیه چشم و سیه زلف و سیه دل سیه گر بود پوشیده سیاهی. عطار
محیل ظالم. فاجر: زآنکه این مشتی دغل باز سیه گر تا نه دیر همچو بید پوده می ریزند در تحت التراب. عطار. سیه چشم و سیه زلف و سیه دل سیه گر بود پوشیده سیاهی. عطار
کسی که با ورق طلا و نقره نقش میکند. (ناظم الاطباء). آنکه باوراق طلا و نقره بقالب یا بقلم بر جامه نقش کند. (غیاث) (آنندراج). بسمه گر: دلم ماند از بسمه چی درشگفت ازو دیده ام نقش حیرت گرفت. وحید (از آنندراج). و رجوع به بسمه گر شود
کسی که با ورق طلا و نقره نقش میکند. (ناظم الاطباء). آنکه باوراق طلا و نقره بقالب یا بقلم بر جامه نقش کند. (غیاث) (آنندراج). بسمه گر: دلم ماند از بسمه چی درشگفت ازو دیده ام نقش حیرت گرفت. وحید (از آنندراج). و رجوع به بسمه گر شود
نام مورخ ایرانی که دو مورخ یونانی: مالالاس و تئوفانس مطالب خود را از وی گرفته اند و در جای دیگر باین نام برنخورده ایم. رجوع به ایران در زمان ساسانیان چ 1 ص 383 شود
نام مورخ ایرانی که دو مورخ یونانی: مالالاس و تئوفانس مطالب خود را از وی گرفته اند و در جای دیگر باین نام برنخورده ایم. رجوع به ایران در زمان ساسانیان چ 1 ص 383 شود